فواید هیجانات برای کودکان دوزبانه
احساسات و هیجانات در کودک دوزبانه می تواند یکی از عوامل پیشرفت و یا حتی عدم پیشرفت برای او گردد. هر هیجان و احساسی که کودکان دوزبانه ما تجربه می کنند به نوعی می تواند در روند رشد آن ها بسیار اثرگذار باشد.
در حالی که کودکان دوزبانه دلهره و نگرانی ذاتی در غم، خشم، یا حسادت را احساس میکنند، به طرز قابل فهمی سوالهای زیر را از خودشان میپرسند:
هیجانها چه هدفی دارند؟
فایدهی آنها چیست؟
معمولاً وقتی کودکان دوزبانه هیجانهای ناخوشایند را احساس میکنند، دوست دارند که هیجان آنها برطرف شود و آنها را به حال خودشان بگذارد. چه کسی میخواهد غمگین شود؟ تحقیق دربارهی فایده یا وظیفهی هیجان با کتاب «جلوهی هیجانها در انسانها و حیوانات» چارلز داروین شروع شد. کتابی که از اثر ۱۸۵۹ او دربارهی تکامل گونهها، شهرت کمتری دارد. داروین در جریان تحقیق کردن دربارهی هیجانها به این نتیجه رسید که هیجانها به حیوانات کمک میکنند تا با محیط اطرافشان سازگار شوند. جلوههای هیجان به اندازهی جلوههای خصوصیات بدنی (مانند قد) به سازگاری کمک میکنند.
برای مثال، دندان نشان دادن سگ هنگام دفاع از قلمرو خود به او کمک میکند تا با موقعیتهای خصومتآمیز مقابله کند (با دفع کردن حریفان) این نوع بیانگری کارکردی است، و بنابراین هیجانها برای انتخاب طبیعی برگزیده شدند.
هیجانها یک مرتبه روی نمیدهند، بلکه آنها دلیل دارند. از نقطه نظر کارکردی، هیجانها به این دلیل تکامل یافتند که به حیوانات کمک کردند به تکالیف اساسی زندگی رسیدگی کنند. حیوانات برای زنده ماندن باید دور و برشان را کاوش کنند، و مواد زیانآور را استفراغ کنند، روابط را برقرار و حفظ کنند، به شرایط اضطراری فوراً توجه کنند، از گزند دوری جویند، تولید مثل کنند، مبارزه کنند، و مراقبت شوند و مراقبت کنند. هر یک از این رفتارها را هیجان به بار میآورد و هر یک به سازگاری فرد با محیطهای مادی و اجتماعی متغیر، کمک میکند.
هنگام تکالیف زندگی، هیجان رفتار را به شیوهی مفید برای تکامل، نیرومند و هدایت میکند. مثلاً بعد از جدایی، معلوم شده است که گریه کردن برای کمک از اعمال دیگر، مؤثرتر است. یعنی هیجان و رفتار هیجانی، روشهای ریشهدار و خودکاری در اختیار حیوانات قرار میدهند تا با چالشها و تهدیدهای عمده به رفاه آنها، مقابله کنند.
هیجانها حداقل ۸ وظیفه مجزا دارند:
- محافظت
- نابودی
- تولید مثل
- اتحاد
- پیوندجویی
- طرد
- کاوش
- جهتگیری
در رابطه با محافظت، ترس بدن را برای پسکشیدن و گریز، نیرومند و هدایت میکند.
خشم برای نابود کردن جنبهای از محیط (مثل دشمن، مانع، قید و بند)، بدن را برای حمله آماده میکند.
انتظار، برای کاوش کردن محیط، علاقه ایجاد میکند و بدن را برای تحقیق آماده میسازد.
انسانها برای هر تکلیف عمدهی زندگی، واکنش هیجانی متناسب و سازگارانهای را پرورش دادهاند. بنابراین، وظیفه هیجان، آماده کردن ما برای پاسخ خودکار، بسیار سریع، و از لحاظ تاریخی موفقیتآمیز به تکالیف اساسی زندگی است.
این نوع استدلال به این نتیجهگیری منجر میشود: چیزی به نام هیجان (بد) وجود ندارد. شادی لزوماً هیجان خوبی نیست، و خشم و ترس لزوماً هیجانهای بدی نیستند. همهی هیجانها مفید هستند زیرا توجه رفتار به سمت جایی که لازم است، با توجه به موقعیتی که فرد مواجه شده، هدایت میکنند.
هر هیجانی، برای انجام این کار، آمادگی پاسخ دادن به موقعیت خاص را فراهم میکند.
از این نقطه نظر، ترس، خشم، نفرت، غم و تمام هیجانهای دیگر خوب هستند.
علت آن این است که ترس به صورت مطلوب، به محافظت کمک میکند، نفرت به صورت مطلوب به دفع مواد آلوده کمک میکند، و الی آخر. بنابراین، هیجانها گردانندگان مثبت، کارکردی، هدفمند، و انطباقی رفتار هستند.
پژوهشگران دیگری که گرایش زیستی دارند، بر انعطافپذیری بیشتر بر روشهای هیجانی کنار آمدن تأکید میکنند. یعنی، در حالی که ترس اصولاً رفتار محافظت کردن را با انگیزه میکند، ما را برای اعمال بیشتر و انعطافپذیرتر نیز آماده میسازد، از جمله اینکه از وقوع رویداد خطرناک در همان ابتدا جلوگیری میکنیم یا تا سپری شدن تهدید، دست از فعالیت میکشیم.
همینطور، خشم اصولاً عمل نابود کردن را با انگیزه میکند، ولی همچنین ما را آماده میسازد تا هنجارهای اجتماعی را اجرا کنیم، یا از رویدادهایی که موجب خشم میشوند، قبل از وقوع آنها جلوگیری کنیم (مثلاً با وضع کردن قوانین از بیعدالتی، قید و بند، و توهین جلوگیری میکنیم).
تجربهی فردی و یادگیری فرهنگی در نحوهای که کنار آمدن هیجانی خود را ابراز میکنیم، دخالت دارند. تجربهی فردی و یادگیری فرهنگی با گذشت زمان، رفتار هیجانی را گسترش میدهند. این افزایش انعطافپذیری اهمیت دارد، زیرا این نکته را روشن میکند که پاسخهای هیجانی از بازتابها انعطافپذیرترند.