جایگاه پدر در دلبستگی کودک دوزبانه
به علت اثر عمیقی که سنت روانکاوی بر پژوهشگران آمریکایی گذاشته است، آنها مطالعات خود را تقریباً به روابط مادر- فرزند محدود کردهاند و نقش پدر را خیلی کم به حساب آوردهاند. در طول 25 سال گذشته، دیدگاهها تا اندازهای عوض شده است. در تفکر روانشناسان نسبت به اهمیت پدر در رشد کودک دوزبانه، نوعی تحول به وجود آمده است. در حال حاضر، آنها معتقداند که وجود پدر، برای تشکیل خودپنداره کودک دوزبانه، عملکرد شخصیت و رضایت کلی از زندگی، کمک بزرگی است.
مردان، بیش از پیش، معتقدند که رابطه نزدیک با فرزندان، برای هر دو طرف امتیازهایی دارد. مدتهای طولانی، متخصصان رشد کودک معتقد بودند که زنان بیشتر از مردان آمادگی دارند که وظایف مادری را برعهده بگیرند. در حال حاضر، پژوهشگران زیادی متقاعد شدهاند که مردان، به اندازه زنان، توانایی رسیدگی و مراقبت از کودکان دوزبانه خود را به طور بالقوه دارند.
پدران در مقابل صداهای آوایی و حرکات کودکان دوزبانه خود، به اندازه مادران واکنش نشان میدهند. پدران، به شیوه مادران به کودک دوزبانه خود دست می زنند، نگاه میکنند، با او حرف میزنند، او را تکان میدهند و میبوسند.
با این همه، در واکنش نسبت به صداهای آوایی کودک دوزبانه خود، پدران بیش از مادران تمایل دارند حرف بزنند، در حالی که مادران تمایل دارند کودک را لمس کنند. پدران، وقتی با کودک دوزبانه خود تنها میشوند، خود را بیش از مادران فداکار، حامی و مشوق نشان میدهند.
پدران بیش از مادران تمایل دارند کودک دوزبانه را در بغل بگیرند و به او نگاه کنند. مادران تنها در نوع تحریک از پدران جلو میافتند: آنها برای فرزند خود بیشتر لبخند میزنند یا بیشتر میخندند. به علاوه، پدران نیز به اندازه مادران میتوانند تغییرات ناگهانی رفتار کودک دوزبانه خود را درست تفسیر کنند و نسبت به آنها واکنش نشان دهند.
همچنین آنها میتوانند، به اندازه مادران، در مقابل علائم ناراحتی، مثل عطسه، سرفه و استفراغ، واکنش سریع نشان دهند. در این موارد، پدران مانند مادران کودک دوزبانه را ورانداز میکنند و با او حرف میزنند. با این همه، وقتی پدر و مادر هر دو حضور دارند، پدر دوست دارد مراقبت از بچه را برعهده مادر بگذارد.
مطالب یاد شده به این معنا نیست که پدر و مادر میتوانند جای یکدیگر را بگیرند. هریک، در مورد تربیت و رشد کودک دوزبانه، سهم منحصر به فرد دارد. تحقیقات نشان میدهد که روابط مادر-کودک و پدر- کودک از نظر کیفیت تفاوت دارند و رشد کودک دوزبانه را به شیوه متفاوت تحت تاثیر قرار میدهند.
مثلاً لامب متوجه شده است که مادر، زمانی بچه را بغل میکند که میخواهد به او رسیدگی کند، اما پدر زمانی بچه را بغل میکند که میخواهد با او بازی کند. طبق برخی مطالعات، پدران چهار یا پنج مرتبه بیش از آنچه برای مراقبتهای روزانه کودک (مثلاً عوض کردن کهنه، غذا دادن، شستن و…….) وقت اختصاص میدهند، برای بازی کردن با او وقت صرف میکنند.
به همین طریق، پژوهشگران نشان دادهاند که مادران معمولاً به بازیهای کلامی با کودک دوزبانه خود اهمیت میدهند، در صورتی که پدران بازیهای فیزیکی را دوست دارند. با این همه نباید نتیجه گرفت که تحریکات والدین، یکی بر دیگری برتری دارد.
آنها فقط با یکدیگر تفاوت دارند. هر والدی کودک دوزبانه را در معرض تجربههای مختلف قرار میدهد.
به همین دلیل، حضور پدر، برای رشد عاطفی کودک، اهمیت دارد. تحقیقات نشان میدهد که غیبت پدر، ظاهراً به پسربچهها بیش از دختربچهها آسیب میرساند.
پسربچهای که پدرش غیبت دارد، در مقابل پسربچههای دیگر، قضاوتهای اخلاقی ضعیف نشان میدهد. او تمایل دارد اهمیت یک جرم را بر اساس خطر گرفتار شدن یا تنبیه شدن ارزیابی کند نه بر اساس روابط بین اشخاص یا مسئولیت اجتماعی.
باز هم یافتهها نشان میدهد که نبود رابطه موزون پدر- پسر بر کل نتایج تحصیلی و آزمونهای هوشی پسر اثر منفی دارد. هر چه کودک دوزبانه پدر خود را در سن پایینتر از دست بدهد، یا هر چه غیبت پدر طولانیتر باشد، پیامدهای منفی آن به همان اندازه بیشتر خواهد بود.
با این همه، لازم به یادآوری است که حضور پدر، توجه پدرانه مناسب را تضمین نمیکند. کیفیت رابطه پدر-پسر مهمتر از حضور فیزیکی ساده پدر است. توجه پدرانه یا مادرانه به اندازه توجه پدر و مادر اهمیت نداشته باشد.