فرزند پروری به چه معناست؟
پرورش کودک دوزبانه فرآیند تقویت و حمایت از پیشرفت فیزیکی، عاطفی، اجتماعی و فکری کودک از نوزادی تا بزرگسالی است. پرورش به جنبههای رشد و نمو و تربیت کودک دوزبانه منهای رابطه ژنتیکی با پدر و مادر توجه دارد. معمولاً والدین بیولوژیک وظیفه پرورش کودک را به عهده دارند، علاوه بر این دولتها و انجمنها نیز در این مورد نقش بازی میکنند. در مورد کودکان یتیم بارها شده وظیفه مراقبت از کودکان را به سرپرستان غیر هم خون یا پرورشگاه میسپارند.
محققان کانادایی، نشان دادند که طول تلومرها در زنانی که فرزندان بیشتری داشتند، بلندتر از زنانی بود که کودکان دوزبانه ی کمتری داشتند، به همین دلیل فرزند آوری بیشتر، پیری دیرتر را برای زنان به همراه دارد.
روشهای فرزند پروری با توجه به دوره تاریخی، نژاد / قومیت، طبقه اجتماعی و سایر خصوصیات اجتماعی متفاوت است. علاوه بر این، تحقیقات تایید میکنند که تجربه شخصی والدین از نظر روان شناختی، به ویژه در پی تجربیاتی نامطلوب، میتواند به شدت بر حساسیت والدین و نتایج نحوه فرزند پروری آنها تاثیر بگذارد.
عوامل تاثیر گذار در فرزندپروری
- طبقه اجتماعی
- اعتقادات
- ثروت و درآمد
بر چگونگی پرورش کودک دوزبانه بیشترین تاثیر را دارد. گذشت زمان و رشد فناوری نیز در روش تربیتی اولیاء تاثیر میگذارد. هم چنین معلمان میتوانند در تربیت کودکان دوزبانه موثر باشند. روشهای تربیتی آنها به گونهای باید باشد که این روش در نسلهای آینده هم تاثیر بسزایی داشته باشد.
طبقه اجتماعی خانواده نقش بسیار مهمی در ایجاد فرصتها و منابع قابل دسترس برای کودکان دوزبانه دارد، یعنی کودکان طبقه کارگر به امکانات قابل دسترس طبقه متوسط و طبقه بالا را نداشته و حتی اگر در نظام آموزشی از مدارس یکسانی هم برخوردار باشند (که نیستند) شبکه اجتماعی افراد خانواده، دوستان و طبقه فرصتهای متفاوتی را برای پرورش فرزندان به وجود میآورند.
انواع فرزندپروری
براساس نظر یکی از روانشناسان معاصر پرورش کودک دوزبانه در اوایل کودکی را به سه نوع تقسیم میشود:
- مقتدرانه
- مستبدانه
- آزادانه
به این روشها روش چهارمی به نام روش غیر درگیر نیز اضافه شده است.
این چهار سبک با پذیرش و مسئولیت از یک سو و تقاضا و کنترل از سوی دیگر سر و کار دارد. سبکهای پرورشی مستبدانه میتواند بسیار سفت و سخت باشد. در این روش مجموعهای دقیق از قوانین و انتظارات وجود دارد و در مقابل نیاز به اطاعت محض است. اغلب، هر گونه سرپیچی از قواعد، تنبیهی را برای کودک دوزبانه در پی خواهد داشت تا از حرف شنوی او اطمینان حاصل شود. اغلب هیچ توضیحی برای این گوشمالی داده نمیشود مگر اینکه کودک مشکل دارد.” چون من اینجوری گفتم” یک پاسخ کلیشهای مستبدانه به کودک دوزبانه است. این رفتار مستبدانه بیشتر در خانوادههای طبقه کارگر وجود دارد تا طبقه متوسط.
روانشناسان بر این باورند کودکان دوزبانه بزرگ شده در یک خانه به سبک استبدادی کمتر شادند، بدخلقتر و مستعدتر برای استرس هستند. فرزند پروری مقتدرانه متکی بر توان بخشی مثبت و استفاده نادر از مجازات است. اولیاء آگاهی بیشتری نسبت به احساسات و تواناییهای کودک دوزبانه دارند و از پیشرفت استقلال کودک دوزبانه در محدوده مناسب حمایت میکنند. فضای بده بستان بر روابط بین کودک دوزبانه و والدین حاکم است. کنترل و حمایت همزمان در سبک پرورش مقتدرانه تمرین میشود. تحقیقات نشان میدهد که این سبک مفید ترین روش پرورش کودک است.
سبک پرورش آزادانه بر اساس مسامحه بوده، روش محبوب طبقه متوسط است. در این دست خانوادهها، برای آزادی و استقلال کودک دوزبانه ارزش قائل میشوند و والدین به استدلال و توضیح تکیه میکنند. گرایش کمی به مجازات یا قوانین در این سبک از فرزند پروری وجود دارد و بچهها آزاد از محدودیتهای خارجی هستند.
در روش پرورشی غیر درگیر، پدر و مادرها اغلب از نظر عاطفی و گاهی اوقات حتی از لحاظ جسمی در خانه حضور ندارند.والدین به دلیل نداشتن ارتباط با کودکان دوزبانه از انتظارات ایشان آگاه نیستند و تنها لوازم مورد نیاز برای زیست کودک دوزبانه خود را تهیه میکنند.در این خانوادهها اغلب فاصلههای زیادی میان فرزند و والدین وجود دارد. کودکان دوزبانه در این نوع خانوادهها دچار انحراف میشوند. کودکان چنین خانوادههایی در رفتارهای اجتماعی عملکرد تحصیلی، رشد روانی و رفتاری دچار مشکل میشوند. هیچ نسخه یکتایی برای پرورش کودکان دوزبانه برای همه خانوادهها وجود ندارد. روشی که برای یک خانواده ممکن است خوب باشد، الزاماً برای دیگری مفید نیست.
بسیاری از روشهای پرورشی امروزی بین روشهای مقتدرانه تا آزادانه قرار میگیرند. پرورش بسته به نوع مکان انجام آن متفاوت است. نوع پرورش والدین در یک خانواده ممکن است با پرورش در خانواده دیگر متفاوت باشد.